درآمدی بر بایستههای انتقال معارف مهدوی به کودکان
ابراهیم عبداللهی فارغ التحصیل کارشناس ارشد مهدویت
مقدمه
مهدویّت، اندیشه انتظار موعودی الهی است که افزون بر شمولیّت نسبت به تمام اعتقادات و باورهای اسلامی، نویدبخش آموزههایی است که عامل حرکت، امید، تعالی و پیشرفت در جامعه بشری بهویژه جامعه بزرگ اسلامی میگردد. در عصر غیبت کبری و دوری ظاهری از مربّی و حجّت الهی، جامعه شیعی بیش از هر زمان دیگر، به منظور ارتقا و رشد علمی، عملی و معنوی افراد جهت زمینهسازی ظهور، نیازمند دانشافزایی و تقویت باورها نسبت به آموزههای مهدوی است. بر این اساس، یکی از مهمترین وظایف شیعیان در عصر غیبت نیز گسترش فرهنگ مهدویّت و زمینهسازی برای ظهور امام زمان بهمعنای آمادگی معرفتی، اخلاقی و رفتاری برای ظهور و پذیرش امر معصوم است. این آرمان ارزشمند با پرورش نسلی مهدوی تحقّق مییابد. از اینرو، باید بهترین سن برای تربیتپذیری و تأثیرپذیری، یعنی دوران کودکی را - بر طبق روایات-انتخاب نمود. باز هم کم کاری متأسّفانه در جامعه معاصر، والدین و مربّیان و بهطورکلّی افراد و نهادهای تأثیرگذار، در زمینه ایجاد و تقویت روحیه مهدیباوری و مهدییاوری میان افراد جامعه بسیار کمتوجّه بودهاند و افزون بر آن، پیرامون آغاز پرورش چنین روحیه رشددهندهای از سنین کودکی، اقدامات سازنده و تحقیقات علمی قابل استنادی صورت نگرفته است. در مراکز آموزشی که عهدهدار آموزش و تربیت کودکان هستند مانند مهدکودکها و پیشدبستانیهای موجود نیز این امر مورد غفلت واقع شده و تنها موضوعات بهداشتی و اجتماعی تکراری در لیست آموزشی قرار گرفتهاند.
علت غفلت از مهدویت در جریان تربیت کودکان
به نظر میرسد این کاستی، بهخاطر فقدان معرفتی و انگیزشی نسبت به دو امر است؛ یکی، جایگاه آموزههای مهدوی در تربیت انسان بهویژه در دوره طلایی کودکی و دیگری، نقش تربیت و روشهای صحیح آن در نهادینهسازی معارف مهدویّت میباشد. لازم به ذکر است که گروهکها و جریانات ضدّ دیانت و مهدویّت در زمینه انتقال مفاهیم و گزارههای انحرافی یا بهظاهر دینی به کودکان، فعالیّتهای گستردهای دارند. آنها از طریق تلقین و تکرار آموزههای انحرافی خود و همچنین ارائه الگوهای نامناسب، قصد تغییر و سوقدادن اندیشه و گرایشهای کودکان از معارف ناب اسلامی و مهدوی به سوی اهداف باطل دارند. البتّه بدیهی است که صرف اطّلاعرسانی، کافی نیست و علاوه بر انتقال، باید به فکر نهادینهسازی، درونیشدن و تبدیل آن معارف به باور و ایمان نیز باشیم تا اثر تربیتی ماندگار داشته باشد و در نتیجه افعال خیر با میل درونی صادر گردد که دوره کودکی بهترین زمان برای این امر است.
انتقال آموزههای مهدوی پس از بازشناسی شخصیتی کودک
بنابراین، ابتدا باید به بازشناسی و توصیف حیطههای شخصیّتی کودکان از جهت آموزهپذیری و تربیتپذیری بپردازیم. سپس با در نظر گرفتن آنها آموزههای مهدوی، گونهشناسی و همچنین معیارهای گزینش آن آموزهها برای کودکان بررسی شود. یعنی با توجّه به ویژگیهای خاصّ شخصیّتی کودکان، آموزههای مهدوی به لحاظ قرار گرفتن در سامانه انتقال به کودک بهگونهای روشمند، دستهبندی و گزینش شوند. پس از آن، جهت نهادینهسازی آن آموزهها در کودکان، با تکیه بر مبانی و اصول تربیت اسلامی، در پی شناسایی و یافتن راهکارها و روشهای تربیتی مناسب، همگام با رشد و تحوّل شخصیّتی کودکان باشیم. مثلاً از بین آنها، روشهای تربیتی مانند تلقین و الگونمایی مهدوی انتخاب و با بحث پیرامون اموری همچون معناشناسی، جایگاهشناسی در تربیت کودکان، مبانی و اصول، شیوهها و قالبهای اجرایی به تبیین آن دو بپردازیم. چون در غیر این صورت، کودکان در معرض تهدید آسیبهای جدّی معرفتی و عاطفی نسبت به آن آموزهها قرار خواهند گرفت و هیچ بهره معرفتی و معنوی از آنها نخواهند برد. با بهرهگیری از این روشها، میتوان استعدادهای نهفته در کودکان را با جهتدهی به سوی آموزههای مهدوی رشد و شکوفایی بخشید. از این طریق، نه تنها کودکان با این آموزهها آشنا میشوند بلکه زمینه نهادینهسازی و درونیشدن آنها فراهم و به صورت باور و ایمان درمیآید. این امر، افزون بر خودمراقبتی حاصل از درک حضور حضرت مهدی، باعث استحکام اعتقادات، انجام رفتارهای پسندیده با میل و رغبت درونی و همچنین موجب آمادگی برای عصر ظهور میگردد.
نهادینهسازی معارف مهدوی از طریق شیوههای مناسب
انسان در دوره کودکی، ظرفیّت و توانایی زیادی در پذیرش آموزههای دینی بهویژه معارف مهدویّت دارد. بر این اساس، پژوهش درباره یافتن راهکار تربیتی برای نهادینهسازی آموزههای مهدوی میتواند در زمینه هدف مهمّی همچون بازنمایی جامعی از ظرفیّتها و استعدادهای کودکان در زمینه پذیرش آموزههای مهدوی کمک کند. دیگر اینکه مدخل نوینی در کاوش پیرامون آموزههای مهدوی ایجاد کند و آن عبارت است از پیوند و ارتباط متقابل روشهای تربیتی و معارف مهدویّت. هدف دیگر این است که روشهای تربیتی تأثیرگذاری همچون تلقین و الگودهی، از مباحث صرفاً نظری عبور کرده و بتوان به شیوهها و قالبهای اجرایی آنها با توجّه به ویژگیهای روحی و شخصیّتی دوران کودکی دستیافت و بهصورت یک دستورالعمل قابل اجرا جهت نهادینهسازی و درونیشدن آموزههای مهدوی در کودکان ارائه کرد. هدف نهایی، آن است که با تربیت نسلی مهدیباور و مهدییاور بتوان زمینههای سازندگی انسانها برای زندگی مهدوی و آمادگی برای ظهور، فراهم گردد. نتایج پژوهش مذکور میتواند مفید باشد برای هر شخص و نهادی که در جایگاه انتقال و نهادینهسازی آموزههای مهدوی در کودکان فعّالیت میکند. مانند والدین به ویژه مادرانی که قصد دارند از تمام ظرفیّت همجواری با کودک، جهت تربیت نسل منتظر از طریق نهادینهسازی آموزههای مهدوی استفاده کنند، مربّیان مهد کودکها و پیشدبستانیهایی که قصد اجرای برنامه آموزش معارف مهدوی دارند بهویژه اگر آن برنامه در یک فرآیند تربیتی بلندمدّت باشد، قصّهنویسان و قصّهگویان، شاعران، فیلمنامهنویسان و فیلمسازان عرصه کودک و همچنین طرّاحان بازیهای کودکانه.
مقصود از نهادینهسازی
برای نهادینهسازی آموزههای مهدوی در کودکان دو جنبه فردی و اجتماعی قابل تصوّر است. الف) جنبه فردی: جهت نهادینهسازی آموزههای مهدوی در هر شخص، باید از بهترین سنّ تأثیرپذیری و تربیتپذیری یعنی دورهی کودکی آغاز کرد و پس از آموزش و انتقال صحیح آن آموزهها به کودکان، سه مرحله طی شود؛ مرحلهی اوّل، باورسازی است یعنی باید کاری کنیم (روشهایی اتّخاذ کنیم) تا آن آموزهها در کودک به صورت باوری محکم و استوار درآید و به تمام معنا، اعتقادی محکم و راسخ نسبت به آنها پیدا کند بهگونهای که حتّی در دلش ذرّهای شک و تردید، نسبت به درستی آنها پیش نیاید. مرحلهی دوم، درونیسازی است یعنی ذهن (حیطهی شناختی) و عاطفه (حیطهی گرایشی) کودک چنان نسبت به باورهای مهدوی تحریک گردد تا از درون ملتزم به انجام اعمالی متناسب با آنها بوده و هیچ احتیاجی به ناظر بیرونی نداشته باشد و نوعی خودکنترلی حاصل از درک حضور امام مهدی عجاللهتعالیفرجهالشریف در او به وجود آید. مرحلهی سوّم، ملکهسازی است یعنی از طریق کثرت تکرار حالات و رفتارهای مهدوی توسّط کودک، صفات نیکوی مهدوی در روح و جان وی نفوذ کرده و پس از استواری، پایداری و راسخشدن به صورت ملکه درآید. از آثار چنین حالتی آن است که انجام رفتارهای مهدوی متناسب با آن ملکه برای کودک، آسان و بیتکلّف میشود. همچنین، به صورت خودکار و بدون درنگ در جای مناسب از او صادر میگردد. بنابراین اگر آن رفتار در کودک نهادینه شود، همیشه از او سر میزند، گویی جزیی از شخصیّت او شده است. ب) جنبه اجتماعی: برای اینکه آموزههای مهدوی در متن و عمق جوامع کوچک کودکانه مثل مهد کودک، پیشدبستانی و مدرسه نهادینه شود، میتوان یک برنامه بلندمدّت سازمانیافته، نظاممند و ثابت تنظیم نمود که حاوی اصول، شرایط و راهکارهای اجرایی باشد. مثلاً یکی از آن اصول این است که بهگونهای عمل شود تا آثار و کارکردهای باور به آموزههای مهدوی هر چه بیشتر برای کودکان، نمایان و مشهود باشد. افزون بر آن، باید باورهای مهدوی، التزام و وفاداری دائمی نسبت به آنها، توجّه به شاهد و ناظر محترمی همچون امام مهدی عجاللهتعالیفرجهالشریف، استمرار و تکرار رفتارهای مهدوی در بین کودکان به صورت ارزش درآید. چون نهادينهشدن آموزههای مهدوی، ارتباط تنگاتنگی با نوع نگرش به آنها دارد. بر این اساس، زماني در مدرسه، فرهنگ معارف مهدوی نهادينه میگردد که آنها به عنوان يك ارزش تلقّي شوند. یکی از راهکارهای تحقّق چنین امری، این است که آن امور، ملاک و معیار توجّه ویژه و تشویق علنی مربّیان قرار گیرد. لازم به ذکر است که در بحث نهادینهسازی، باید تمام عوامل و نهادهای تأثیرگذار مانند خانواده، نظام آموزش و پرورش، مدرسه و پیشدبستانی، محیط زندگی، رسانهها، مکانهای مذهبی مثل مسجد، بررسی شوند. همچنین با توجّه به ظرفیّتها و قابلیّتهای آنها، میزان تأثیرگذاری هر یک مشخّص شود و راهکار و روشهایی متناسب با آن نهادها طرّاحی گردد.